تقویم مبارزات مردم ایران در سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در دل خود رخدادهای را ثبت کرده است که برخی از آنها دارای چنان هویت مستقلی هستند که به آن روزها رسمیت و جایگاهی، فراموش نشدنی بخشیده اند.
یکی از این وقایع تأثیرگذار، واقعه خونین 17 شهریور سال57 است. اتفاقی که "جمعه سیاه" تقویم مردم ایران را رقم زد. در این روز با ریخته شدن خون بسیاری از مردان و زنان در خیابان ژاله، چهره انقلاب مردی ایران از اتهامات بسیاری بری و با چنین کشتار بی رحمانه ای دست جنایتکار آمریکا و زبونی رژیم پهلوی برای مردم عیان تر شد.
به طوری که امام خمینی (ره) درباره این روز فرمودند « 17 شهریور مکرر عاشورا و میدان شهدا مکرر کربلا و شهدای 17شهریور، مکرر شهدای کربلا و مخالفان ملتها مکرر یزید و وابستگان او هستند.»
قطع هر گونه مصالحه میان انقلابیون و رژیم
هویتی که 17 شهریور سال 57 در میان سایر روزها و اعتراضات مردمی دارد در بیان تحلیلگران و پژوهشگران از این روز است که 17 شهریور تقویت کننده انگیزه مردم در مبارزه با شاه و آغاز پایان کار رژیم شاهنشاهی در ایران است؛ به طوری که هر گونه امید به مصالحه میان انقلابیون و سلطنتطلبان را از میان برد.
این قتل عام که به وسیلة قصاب معروف رژیم "اویسی" در برابر خواسته بحق مردم صورت گرفت بر خلاف انتظار شاه و امریکا، نه تنها تأثیری در عقب نشینی مردم نداشت، بلکه میزان خشم و نفرت مردم را نیز افزایش داد.
هفده شهریور در یک نگاه
واقعه "جمعه سیاه" میدان ژاله تهران را اینگونه می شود بازخوانی کرد: ( تنها چند روز پس از واقعه آتشسوزی سینما رکس آبادان در 28 مرداد 1357، دولت جمشید آموزگار که با شعار دولت فضای باز سیاسی روی کار آمده بود، مجبور به استعفا شد و 4 شهریور، "محمدرضا پهلوی" از "جعفر شریف امامی" که فرزند روحانی و رئیس مجلس سنا بود و به برخی مخالفتها با دولت هویدا مشهور بود، خواست تا دولتی با شعار" آشتی ملی" تشکیل دهد.
اندکی بعد و در روز سیزدهم شهریور، راهپیمایی بزرگ عید فطر در تپههای قیطریه تهران، تبدیل به تظاهرات بر ضد حکومت شاهنشاهی شد. آرامش، نظم و سازماندهی تظاهرات که بی هیچ برخورد قهرآمیزی به پایان رسید، شگفتی ناظران داخلی و خارجی را برانگیخت.
تظاهرکنندگان با اهدای گل به سربازان و با سردادن شعارهایی چون «برادر ارتشی چرا برادر کشی؟» نیروهای انتظامی را به انفعال واداشتند. این راهپیمایی انضباط، انسجام و اتحاد نیروهای مخالف رژیم را به شکلی نمایان، به نمایش گذاشت و از تشکیلات پرتوان و همبستگی قدرتمند آنان خبرداد که گویی یک سازمان مجهز و مجرب آن را سازماندهی داده است.
سه روز بعد در 16 شهریور، بزرگترین راهپیمایی کشور شکل گرفت. در این تظاهرات، مانند راهپیمایی روز عید فطر، زنان مشارکت گستردهای داشتند تظاهرکنندگان با شعارهای شدیداللحنی چون «مرگ بر سلطنت پهلوی»، «شاه حرامزاده است» برای اولین بار ، خواستار تشکیل «جمهوری اسلامی» شدند.
به دلیل گستردگی و عظمت تظاهرات 16 شهریور، ارتش علیرغم حضور در خیابان ها نمیتوانست به خشونت یا خونریزی متوسل شود. تظاهرکنندگان که در پایان مراسم در میدان آزادی گرد آمدند، نام این میدان را از «شهیاد» به آزادی تغییر دادند. دکتر بهشتی در پایان سخنرانی خود اعلام داشت که جامعه روحانیت فردا برنامه نخواهد داشت.
همان شب، شاه برای آنکه کنترل امور را از دست ندهد دولت را مجبور کرد تا در تهران و یازده شهر دیگر ،حکومت نظامی اعلام کند و فرماندهی نظامی پایتخت را نیز به اویسی که در جریان قیام 1342 به «قصاب ایران» مشهور شده بود سپرد.
پس از تصویب این موضوع برخی از وزرا اظهار داشتند دست کم 24 ساعتبه مردم مهلت داده شود تا از جریان حکومت نظامی و تصمیم دولت اطلاع حاصل کنند. اما این نظریه با شدت از سوی سران نظامی و امنیتی رد شد. استدلال آنها این بود که رادیو تا صبح خبر مزبور را اعلام خواهد کرد، به علاوه مسببین و محرکین میبایست هرچه زودتر شناسایی و مجازات گردند تا از آشوب آنها جلوگیری شود.
بالاخره صبح روز جمعه مردم با دعوت علامه "یحیی نوری" بود که از مبارزین ضد نظام شاهنشاهی بود که به صورت انفرادی عمل میکرد و ساکن اطراف میدان ژاله بود در میدان ژاله اجتماع کردند غافل از آنکه از ساعت 6 صبح، حکومت نظامی توسط فرماندار تهران ارتشبد غلامعلی اویسی اعلام و درحال اجراست.
زمانی که سربازان روبروی مردم سازماندهی شدند مردم انتظار چنین حرکت و کشتار گستردهای را از سوی رژیم و سربازان مسلمان نداشتند. در همان حال هم شاه و هم انقلابیون از کثرت تعداد کشتهشدگان شگفتزده و متحیر شدند. سربازان محاصرهکننده تا صبح روز بعد به محاصره ادامه دادند. تا نیمههای شب همچنان صدای گلوله به گوش میرسید. در همان فاصله اتومبیلهای آتشنشانی با فشار آب لکههای خون و آثار قتل عام را پاک کردند
آمار شهدا و مجروحین این حادثه هیچگاه به طور دقیق شناسایی و مشخص نشد؛ زیرا اجساد کشتهشدگان توسط کامیون های ارتش به نقاط نامعلومی حمل و در گورستان های دسته جمعی دفن شدند. منابع رسمی تعداد قربانیان را87 تن و زخمیشدگان را 205 نفر اعلام کردند. اما جبهه مخالف آن را به هیچ عنوان ارقام واقعی ندانست و تعداد شهدا را بین3 تا 5 هزار تن برآورد نمود. گفته میشود، دکتر علی امینی طی مصاحبهای آمار کشتهشدگان را بیشتر از دو هزار نفر اعلام کرد که این موضوع سر و صدای زیادی در محافل وابسته به رژیم از جمله در مجلس برپاساخت.
اما بر اساس آخرین آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی تاکنون آمار شهدای17 شهریور تهران حدود 88 تن و آمار شهدای سراسر کشور در این روز123 تن ثبتشده است.
امام خمینی(ره) یک روز پس از17 شهریور با صدور اعلامیهای در نجف خطاب به ملت ایران، شاه را عامل اعلان حکومت نظامی و مسئول مستقیم کشتار مردم دانستند و به ارتشیان هشدار دادند تا در کنار ملت قرار گیرند و از همین زمان با تلاش رهبران محلی انقلاب، بسیاری از ارتشیان به ملت پیوستند. در بخشی از پیام ایشان آمده بود: چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم میخورد. آری این چنین است راه امیرالمومنین حضرت علی (ع) و سرور شهیدان امام حسین (ع)،ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در راه جبهه دفاع خداوند تعالی کشته میشد
دلایل اهمیت واقعه 17 شهریور
اهمیت فوق العاده این روز را می توان در این دانست که با ریخته شد خون بسیاری از مردم بی گناه راه مخالفین و مبارزین برای همیشه از حکومت جدا و امکان هرگونه آشتی میان حاکمیت و مردم از بین رفت. احساسات عمومی نسبت به شاه بیش از پیش تحریک شد و موقعیت میانهروهایی که به دنبال نوعی مصالحه و سازش بین انقلابیون و سلطنتطلبان بودند، تضعیف شد؛ به گونهای که عملاً مردم به دو گروه تقسیم شدند: یک انقلاب بنیادی یا یک ضد انقلاب نظامی. از سوی دیگر حمایتهای بعدی آمریکا از شاه، سیاست دوگانه? آمریکا در قبال ایران را که با تبلیغات سیاسی فشار آمریکا بر شاه برای گسترش فضای باز سیاسی به کلّی منافات داشت، نشان داد.
این واقعه برای رژیم نیز پیامده های جبران ناپذیری به همراه داشت
1ـ تردید و تزلزل در اراده رژیم در رویارویی با ملت:
به دنبال کشتار 17شهریور اراده و عزم رژیم در رویارویی با ملت سخت به تردید و تزلزل افتاد. چرا که شیوه های موسوم اعم از سرکوب و سازش در عمل شکست خورده بود، اجرای طرح حکومت نظامی که بر اساس نظریه مشاوران امنیتی و ساواک، بهترین سیاست ممکن جهت برقراری امنیت تلقی می شد، نتیجه عکس بخشید. وضعیت کشور به حدی آشفته بود که رژیم سخت سر در گم شده بود و سرانجام آمریکا با پیام شفاهی برانسکی از طریق اردشیر زاهدی ـ سفیر ایران در آمریکا ـ شاه را بار دیگر به سوی سیاست مشت آهنین متمایل ساخت که نتیجه آن تشکیل کابینه نظامی به رهبری ارتشبد ازهاری بود.
2ـ تزلزل ارتش:
حوادث 17شهریور و ادامه حکومت نظامی،انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با تردید مواجه ساخت.استقرار طولانی مدت ارتش در میدان ها و مراکز مهم شهر که می بایست همانند نیروهای انتظامی با انقلابیون مقابله کند،از کارآمدی ارتش و توان آن کاست.چرا که ارتش اساسا به منظور حفظ امنیت مرزها و پاسداری از کشور در برابر تهدیدات خارجی به وجود آمده بود.اما اکنون ارتش می بایست تحت فرمان فرمانداری های نظامی شورای امنیت استان عمل کند که خواه ناخواه با هیات دولت و سایر مراکز قدرت در نحوه و اجرای فرامین حکومت نظامی اختلاف نظر می یافت. این واقعیت با توجه به ساختار ارتش شاهنشاهی که شکاف عمیقی میان کادر فرماندهی با نیروهای مسلح از نقطه نظر گرایش های سیاسی و تمایلات ملی و مذهبی وجود داشت موضع ارتش را به عنوان سرکوبگر مخالفان سخت تضعیف می کرد.
3- تعمیق شکاف بین مردم و حکومت پهلوی :
17شهریور 1357 جدایی میان ملت و حکومت را عمیق تر کرد و امکان هر نوع پیوستگی یا سازش را از بین برد. همچنین مشی مبارزه مسالمت آمیز در چار چوب قانون اساسی به منظور احیای نظام مشروطه به شدت زیر سوال رفت و روحیه تندروی و افراط گرایی در میان طیف های گوناگون مبارز و مخالف فرا گیر شد و تلاش ها برای سرنگونی رژیم پهلوی به شکلی قهر آمیز و انقلابی مورد حمایت قرار گرفت.
4- تشدید سر در گمی آمریکا در برابر مسائل ایران :
هم زمان با بحرانی شدن اوضاع و واقعه 17 شهریور، روسای جمهور مصر، اسرائیل و آمریکا روز 19 شهریور با شاه گفت و گو کردند. شاه در گفت و گو با کارتر واقعه 17 شهریور را یک طرح شیطانی از سوی کسانی دانست که از برنامه ایجاد فضای باز سازی کشور بهره مند شده و از آزادی های اعطا شده علیه وی سوءاستفاده کردند. او خواستار ادامه حمایت های آمریکا شد .کارتر نیز در پاسخ به در خواست های شاه او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت و حمایت صریح خود را از اقدامات سرکوب گرانه شاه اعلام کرد. فردای حادثه خونین هفده شهریور، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا اعلام کرد: «بیتردید نظم باید در ایران مستقر شود. ما اعتقاد داریم که دولت ایران میتواند اوضاع را تحت کنترل درآورد.» وی چونان کبکی سر به زیر برف فرو برده و با نادیده گرفتن ستم رژیم پهلوی ادامه داد: «وزارت خارجه امریکا، هنوز دلیل روشنی برای بروز آشوبهای اخیر در ایران در دست ندارد.»
17 شهریور به صدا در آمدن نخستین زنگ خطر برای زمامداران امریکا
از همین زمان گروهی از سران امریکا به بررسی دقیق تر و بازنگری کارشناسانه در حوزه مسائل ایران ترغیب شدند. در پی آن انبوهی از کارشناسان سیاسی، نظامی، اقتصادی و خبری آمریکا به منظور بررسی همه جانبه وضعیت ایران وارد کشور شدند. اظهارنظرها و رهیافت های متفاوت آنان در پی ناآرامی های فراگیر در سطح کشور، مقدمه پیدایش دو طرز تفکر و دو خط مشی در ارتباط با ایران از سوی مقامات واشنگتن شد: یکی هواداران مشی مسالمت آمیز و طراحان راه حل سیاسی به ریاست سایروس ونس، وزیر خارجه و شخصیت هایی چون ویلیام سولیوان سفیر آن کشور در ایران و دیگری طرفداران خشونت و شدت عمل و سیاست مشت آهنین به رهبری برژینسکی – مشاور امنیت ملی کارتر – و با حمایت وزیر دفاع و دیگران که بیوقفه تا آغاز کنفرانس گوادالوپ ادامه یافت.پیامد این نگرش ها و راهکارهای متفاوت آن، سردرگمی هرچه بیشتر آمریکا در امور ایران بود که با توصیههای ضد و نقیض به شاه همراه میشد و در نتیجه مسیر انقلاب را هرچه بیشتر هموار میساخت .
بی تردید، ابعاد عظیم کشتار و سرکوب مردم بی گناه در این روز باعث شد تا انقلابیون و رهبران آن ها در حرکت خود مصمم تر شوند و در این بین رهبری مدبرانه حضرت امام خمینی(ره) نقشی به سزا داشت. حمایت های سران به اصطلاح دموکرات آمریکا از رژیم پهلوی در سرکوب مبارزین نیز باعث شد تا ادعاهای به اصطلاح حقوق بشری و دموکراتیک آن ها در بین مردم رنگ ببازد و ماهیت اصلی آنان برای مردم ایران هرچه بیشتر نمایان شود. در مجموع باید گفت قیام خونین 17 شهریور عاملی موثر در تشدید مبارزات مردمی و تسریع در سقوط رژیم پهلوی به شمار می رود.